برای شناخت مشکلاتی که استقلال با آنها دست و پنجه نرم میکند بهتر است این تیم را همچون یک سوژه کلینیکال و بالینی که به مطب روانشناس مراجعه میکند، مورد بررسی قرار دهیم و همچون خانوادهای که به صورت گروهی نزد روانشناس میروند، به مسئله استقلال بپردازیم.
وقتی یک تیم را زیر نگاه روانشناس میبریم مانند یک مراجع، در ابتدا تاریخچه مسئلهای که با آن درگیر است را مورد بررسی قرار میدهیم. در خصوص باشگاه استقلال پرسش مقدماتی این است که چرا این تیم نتیجه نمیگیرد. زمانی که دقیقتر بررسی میکنیم، میبینیم در چند سال اخیر تیم استقلال مشکلات مختلفی داشته است، اما نمیتوانیم بگوییم که حد و اندازه این تیم چیزی است که امروز میبینیم. این تیم سابقه قهرمانی در آسیا و لیگ برتر را دارد و روزهای پرشکوهی را پشت سر گذاشته است.
قهرمانی با فرهاد مجیدی هم منجر به درمان استقلال نشد
مشکلات و چالشهای استقلال پیش از آخرین قهرمانیاش در لیگ برتر هم وجود داشته است. حتی دوران فرهاد مجیدی را هم باید همچون بخشی از همین دوره دانست. در رواندرمانی، وقتی با یک اختلال مواجه هستیم، ممکن است این اختلال در برهههای کوتاهی کمرنگ شود اما وقتی یک فرد افسرده لبخند کوتاهی زده یا هفتهی خوبی داشته نمیگوییم مشکل او برطرف شده است. دوران فرهاد مجیدی در استقلال هم به همین معناست. آن قهرمانی با وجود نتیجه بخش بودن اما فقط یک جرقه بود. استقلال در آن دوره قهرمانی ارزشمندی کسب کرد و بدون باخت این عنوان را به دست آورد ولی این قهرمانی حاصل یک مسیر و روند چند ساله نبود و میبینیم که قبل و بعد از آن اوضاع تیم چندان خوب نبودهاست.
همچنین باید بررسی کنیم، آیا مشکلی که برای استقلال پیش آمده است قبلاً هم پیش آمده بود یا خیر؟ جواب مثبت است. البته تیمهای دیگر مثل پرسپولیس هم در یک بازه زمانی دچار چنین مشکلی شده بودند. در تیمهای خارج از ایران هم تیمی مثل منچستریونایتد وضعیت مشابهی دارد. باوجود اینکه مدیریت باشگاه تغییر میکند، سرمربی تغییر میکند و بهترین بازیکنها به این تیم میروند اما همچنان در کسب نتیجه ناتوان است.
همه شاخصههای روانی در استقلال در پایینترین سطح است
در بررسی مشکلات استقلال میتوان چند کلیدواژه را مورد بررسی قرار داد. آیا باور تیمی دچار مشکل شده است؟ آیا به شخصیت تیمی خدشه وارد شده است؟ آیا انسجام روانی وجود ندارد؟ آیا شخصیت قهرمانی از میان رفته است؟
وقتی مراجعه کنندهای نزد ما میآید با دو مسئله مواجه هستیم: یکی «سیمپتوم»(Symptôme) و دیگری «ساین» (Signe) است. سیمپتوم یا شکایت، مواردی است که ملموس نیست و نمیتوانیم آن را ببینیم مانند اضطراب که امری انتزاعی است و این موارد را فقط خود بیمار میتواند بگوید. اما ساین ها یا نشانهها، عینی و ملموس هستند مانند لرزش دست و عرق کردن که میتواند نشان دهنده اضطراب باشد.
در خصوص وضعیت استقلال نمیتوانیم به سیمپتومها بپردازیم. چون این مسئله زمانی قابل بررسی است که این باشگاه، منِ روانشناس را بخواهد و مشکلات تیمش را همچون یک مراجع در میان بگذارد. در این صورت میتوان بعد از حضور در باشگاه و جلسات مختلف فردی و گروهی، در یک دوره چندماهه متوجه مشکلات شد. اما در حال حاضر ما از بیرون به باشگاه استقلال نگاه میکنیم و گاهی با مصاحبهها و اخباری که از درون باشگاه منتشر میشود و شرایط باشگاه را منعکس میکند، مانند مصاحبه حامدی فر در خصوص صحبتهای جواد نکونام در رختکن، میتوانیم اطلاعاتی برای تحلیل داشته باشیم.
در صورتیکه به چنین مواردی از درون باشگاه دسترسی نداشته باشیم باید با دیدن بازیهای این تیم، به برخی مسائل پی ببریم. اینکه به نظر میرسد این تیم خودباوری خود را از دست داده است؛ انسجام تیمی ندارد، تمرکز ندارد و شخصیت تیم به هم ریخته است. متأسفانه استقلال در شرایطی قرار گرفته است که میتوانیم بگوییم همه شاخصههای روانی در این تیم در پایینترین سطح قرار دارد. کنترل خشم، انسجام تیمی، ارتباط بازیکن و مربی در این تیم دچار اختلال شده است و حتی جذب بازیکنان دشواری مانند رامین رضائیان به این شرایط دامن زدهاست.
سندروم تیمی در استقلال
مشکلات استقلال در سالهای اخیر حاکی از آن است که این تیم دچار «سندروم تیمی» (Collective syndrome) شده است به این معنا که یک گروه بزرگ در شرایطی قرار میگیرد که به طور ناگهانی و عمدتاً بدون دلیل منطقی و گاهی با دلیل منطقی دچار ترس و اضطراب میشوند. مثلاً در دوره کرونا، خیلی از افراد دچار نشانگان کرونا میشدند اما وقتی به پزشک مراجعه میکردند نشانگانی نداشتند.
وقتی از تیم استقلال صحبت میکنیم منظور ما یک گروه بزرگ اعم از بازیکنان، کادر فنی، مدیران، مسؤولان، هواداران، آکادمی، رسانههای باشگاه و هر کسی است که به این باشگاه ارتباط دارد و شاهدیم که سال به سال و در تمام تیمهای استقلال و در بازیکنان مختلف، این سندروم تیمی ایجاد میشود.
برای مثال میلاد محمدی و مهرداد محمدی دوقلو هستند که بیشترین شباهت ژنتیکی را به هم دارند. البته منکر اختلاف فنی این دو نیستیم اما چرا هر دو در یک شرایط نسبتاً مشابه به استقلال و پرسپولیس میآیند اما برای مهرداد آن اتفاقها میافتد و برای میلاد این اتفاقات؟ آیا این مسئله به دلیل اختلاف سطح فنی آقای گاریدو با آقای موسیمانه یا نکونام است؟ یا اینکه برانکو و امثال او صرفاً از مربیان استقلال به لحاظ فنی بهتر بودهاند؟ میدانیم که نمیتوان این موضوع را با قاطعیت تأیید کرد.
استقلال دچار روانگسیختگی شده است
تیم استقلال در بخشهای مختلف دچار «فروپاشیهای روانی متعدد» شده است و مانند شهری که تحت بمباران شدید قرار دارد در دورههای مختلف تحت فشار قرار گرفته است. دوره علیرضا منصوریان، دوره محمود فکری، جدایی فرهاد مجیدی، جدایی استراماچونی، جدایی ساپینتو، درگیریهای نکونام و مدیریت باشگاه و مدیرانی که در سالهای اخیر در این تیم رفت و آمد کردهاند مواردی هستند که موجب فروپاشی روانی این تیم در چند سال اخیر شدهاند. جدایی استراماچونی از استقلال برای هواداران این تیم همچون پایان یک پیوند عاطفی بود و جدایی مجیدی هم همین شرایط را برای این تیم رقم زد.
فروپاشی روانی حالتی است که وقتی یک اختلال روانی رخ میدهد با حالتهای دیگر همراه است. به این معنا که شدت «تروما» به حدی بالاست که تمام اعضای یک تیم همزمان دچار مجموعهای از اختلالات میشوند. تمام بازیکنان در یک تیم اضطراب دارند، همه به برد باور ندارند، بازیکنان اعتماد به نفس و تمرکز ندارند. در حال حاضر نیز باور به شکست در تمام گروه استقلال (بازیکنان، هم کادر فنی، مدیران، مسؤولان، هواداران، آکادمی، رسانهها و هر کسی است که به این باشگاه ارتباط دارد) رخ داده است.
نکونام نیز برای استقلال یک فروپاشی روانی را رقم زد
فروپاشی روانی استقلال به تمام ارکان این تیم سرایت کرده است. آکادمی این تیم شرایط خوبی ندارد. رسانههای باشگاه وضعیت ملتهبی دارند. جواد نکونام در فصل گذشته این فروپاشی را تشدید کرد و به استقلال آسیب زد. ویژگی دیگر این سندروم جمعی انتقال سریع اختلالات در بین اعضای گروه است که باعث میشود همه دست به اقدامات مشترک بزنند. نیازی نیست همه اعضا دچار اضطراب باشند اگر یک نفر دچار شود همه به سرعت دچار میشوند. ممکن است یک بازیکن با شخصیت آرام در تیم وجود داشته باشد اما زمانی که در چنین فضایی قرار میگیرد که او هم به سرعت دچار مشکل میشود.
در دوره کرونا شاهد بودیم افرادی احساس تنگی نفس پیدا میکرد اما وقتی به پزشک مراجعه میکردند مشکلی نداشتند. این مسئله که یک اختلال روانی است در استقلال هم مشاهده میشود. برای مثال گل به خودی سیدحسین حسینی و یا بحث او با نکونام یک نشانه بود. رامین رضائیان هرچند حواشی زیادی دارد اما به لحاظ فنی و بدنی همیشه در شرایط خوبی قرار دارد، با این حال میبینیم اشتباهات زیادی در استقلال مرتکب میشود.
فروپاشیهای روانی در دوران مختلف و شکستهای متعدد در استقلال رخ داد که حتی قهرمانی بدون شکست این تیم هم نتوانست استقلال را از بحران خارج کند و دیدیم که فرهاد مجیدی هم در تیم نماند و استقلال را ترک کرد.
همه مربیان و مدیران در این شرایط سهیم هستند
در تیم استقلال در تمام دورهها فروپاشی روانی رخ داده است. در دورهای که محمود فکری سرمربی تیم بود مصاحبهها و روابطش با مدیریت باشگاه و هواداران روانشناسی نشد. در دوره علیرضا منصوریان هم همین اتفاق رخ داد. البته این مساله تنها محدود به مربیان نیست و استقلال در حوزه مدیریت هم همین مشکلات را داشته است.
این در حالی است که استقلال همواره از بازیکنان خوبی در تیم بهره برده است. امروز بازیکنانی چون ماشاریپوف و رضائیان در این تیم حضور دارند که بازیکنان باکیفیتی هستند اما میبینیم نمیتوانند عملکرد خوب خود را در زمین اجرا کنند.
تأثیر ناکامیهای استقلال بر جامعه و خیانت به نام باشگاه
اتفاق مهمتری که برای استقلال در حال رخ دادن است و میتواند حتی بر چندین نسل اثر بگذارد تأثیر این ناکامیها بر جامعه است. بچههایی که در سالهای اخیر به دنیا آمده اند همه قهرمانیهای پرسپولیس را دیده اند، مسئلهای که میتواند در سالهای آینده نسبت عددی هواداران پرسپولیس و استقلال را دستخوش تغییرات گستردهای بکند و اگر این روند در استقلال ادامه داشته باشد بزرگترین خیانتی که به این تیم میشود خیانت به نام باشگاه استقلال است.
آسیب به هویت هواداران
یکی دیگر آسیبهایی که در استقلال به وجود آمده است چند دسته شدن هواداران تیم بود که به هویت جمعی این هواداران آسیب وارد کرده است. به خصوص در فصل گذشته برخی هواداران، طرفدار تیم بودند و برخی طرفدار نکونام و برخی طرفدار مدیریت و همه این بخشها هم با هم مشکل داشتند.
پرسپولیس هم در شرایط مشابهی قرار داشت
این شرایط امروز استقلال، در یک دوره برای پرسپولیس هم رخ داده بود. بهترین بازیکنها به پرسپولیس میآمدند و بد بازی میکردند. در دوره مدیریت رویانیان، بسیاری از بازیکنان مطرح لیگ خریداری شدند اما تیم نمیتوانست نتیجه بگیرد. اما به مرور این شرایط برای تیم تغییر کرد.
بحران استقلال به آکادمی هم سرایت کرده است
در سالهای گذشته که استقلال در شرایط بهتری داشت شاهد بودیم آکادمی این تیم هم همواره در مسابقات ردههای پایه در میان تیمهای مدعی قرار داشت و این باشگاه در تمام ردههای سنی مدعی بود اما در سالهای اخیر این شرایط به سود پرسپولیس تغییر کرده است و استقلال جایگاه خود را به عنوان یک تیم مدعی در ردههای پایه از دست داده است.
این اختلال در بلندمدت درمان میشود
گاهی بیماری آنقدری مزمن میشود که باید در طولانی مدت درمان شود و باید بپذیریم که نام و برند استقلال دچار بیماری شده است. حتی اگر یک کادر فنی و مدیریتی را از تیم دیگری به استقلال بیاوریم احتمالاً باز هم موفق نخواهد شد چون تحت نام استقلال هستند و تنها راه حل این است که در بلندمدت، این اختلال درمان شود.
در اروپا هم شرایط به همین گونه است. نام منچستریونایتد دچار اختلال شده است و این تیم حتی با بهترین کادر فنی و بازیکنان هم نمیتواند در کوتاه مدت وضعیت خود را بهبود ببخشد. و در مقابل، حتی اگر مجموعه منچسترسیتی تغییر کند باز هم احتمالاً شاهد موفقیت این تیم خواهیم بود چون برند این تیم در سالهای اخیر شرایط خوبی داشته است.
شکست یا برتری برابر الهلال اهمیتی ندارد
مشکلی که استقلال با آن دست و پنجه نرم میکند مسألهای نیست که با برد یا باخت در یک بازی برطرف شود. روند استقلال به گونهای است که حتی قهرمانی بدون باخت هم نتوانست این تیم را در یک مسیر روشن قرار دهد. لذا حتی اگر این تیم برابر النصر به برتری میرسید و یا بتواند الهلال را از پیش رو بردارد تأثیری در روند درمان این تیم ندارد و تنها نقش مسکن را ایفا میکند.
تیم پرسپولیس در دورهای در چنین شرایطی قرار داشت و حمید درخشان سرمربی تیم بود هربار که صحبت از اخراج سرمربی به میان میآمد با پیروزی در یک بازی، اخراج درخشان به تعویق میافتاد. در آن دوره پرسپولیس فقط توانسته بود با علی دایی قهرمان جام حذفی شود و موفقیتهای کوچک این توهم را در تیم به وجود میآورد که شرایط در حال بهبود است در حالی که چنین نبود.
ساخته شدن دوباره این تیم به لحاظ روانی نیاز به فروپاشی کامل دارد. اگر استقلال بتواند حتی الهلال را هم شکست دهد باز هم تغییری در شرایط این تیم به وجود نخواهد آمد. چه بسا اگر این افول و ویرانی به آخرین نهایت خود برسد فرصتی برای بنا نهادن استقلالی نوین از نظر روانی پیش بیاید. این موضوع میتواند اعتراضات هواداران را بیشتر کند و باعث شود پیگیریهای بیشتری نسبت به وضعیت تیم داشته باشند و در نهایت به این مساله منجر شود که اتفاقات عمیق و مثبت در تمام سطوح باشگاه، از مدیریت تا سطوح پایینتر، رخ دهد.
منبع:
یک فعال سیاسی اصلاح طلب نوشت: آقای رییسجمهور که هفته پیش به قم رفتند باید مطالبات روشنی از طرف مردم را طرح میکردند. شما نمیتوانید در برابر این قانون بیتفاوت باشید. قانون مدنی و همه قوانین مشابه از جمله قانون خانواده باید مطابق شرایط زمان و مکان اجتهاد و بهروز شود.
عباس عبدی در یادداشتی با عنوان «اسید روی زخم» در روزنامه اعتماد نوشت:
ماجرای جانکاه انفجار معدن طبس برای افکار عمومی و دولت با مرگ ۵۰ معدنکار و پرداخت حق و حقوق و تحویل کلید خانه و رسیدگیهای بعدی شاید خاتمه یافته تلقی شود. در حالی که برای بازماندگان و همسران و فرزندان آنان چنین نیست و شاید در میانه و حتی آغاز ماجرا باشد. این آغازی است از دردهای جدید برای زنان و کودکان این جامعه که در پیچ و خم قوانین و مقرراتی که موجود است تناسبی با وضعیت جامعه ندارد و اغلب مسوولان هم زحمت فکر کردن آن را به خود نمیدهند و در بند این مشکل هم نیستند.
برای توضیح بیشتر باید به گزارش خوب خانم مرزوقی، همکار روزنامهنگار در فرهیختگان از مساله حضانت فرزندان به جا مانده از کارگرانی بپردازیم که در معدن طبس جان به جانآفرین تسلیم کردند. مسالهای که برای بازماندگان، بدتر از ریختن اسید روی زخم ایجاد شده از مرگ پدران و همسرانشان است. از قول یکی از زنانی که همسرش را از دست داده نوشته است که: «پدربزرگهایی که اصلا نمیدانستند ما با چه سختی این بچهها را بزرگ کردیم، حالا به خاطر پرداختیها، کمکهزینهها و دیه و مستمری میخواهند بچههایمان را بگیرند!» یکی از همسران این معدنکاران میگفت که پدربزرگ پدری فرزندان یک معدنکار، نوهها را از عروسش گرفته است. پدر همسر مرحوم خودش هم در تلاش است تا پسر ۱۴ سالهاش را بگیرد و عموها هم جداگانه در تلاشند تا سرپرستی را از او بگیرند. یکی دیگر میگفت که مسوولان استانی چیزی دستشان نیست. شما صدایمان را به مسوولانی برسانید که میتوانند مشکل حضانت فرزندانمان را حل کنند. «پدربزرگهایی که اصلا نمیدانستند ما با چه سختی این بچهها را بزرگ کردیم، حالا به خاطر پرداختیها، کمکهزینهها و دیه و مستمری میخواهند بچههایمان را بگیرند. به رفتوآمدم گیر میدهند. مگر آنها پسرم را بیشتر از خودم دوست دارند؟» مساله روشن است؛ کسانی که باید در این مورد اقدام کنند توجهی به تحولات اجتماعی و متناسب کردن قانون با مقتضیات جامعه ندارند. در ساختار سنتی و روستایی گذشته، ازدواجها و حقوق زن و مرد به گونهای بود که حضانت برای مردان و پدربزرگ پدری امری معقول مینمود.
حتی میتوان گفت در آن ساختار این مساله کمابیش و از زاویهای به سود زنان هم بود. چون قطع رابطه فرزند و مادر رخ نمیداد و فقط مسوولیت حقوقی و مالی آن منتقل میشد و همه نیز اغلب زیر یک سقف زندگی میکردند و روابط عاطفی و اخلاقی مادر با فرزندان پایدار میماند و عموما هم در خانواده گسترده با پدربزرگ و مادربزرگ زندگی میکردند.
در حالی که اکنون همه چیز تغییر کرده است. ازدواجها خارج از روابط سنتی است و حتی اغلب خانوادهها به دور از خانواده اجدادی زندگی میکنند. خانواده هستهای است و حالت برابر حقوقی میان زن و مرد برقرار است. چه بسا اقتدار زنان بیش از مردان باشد. در آخرین پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان که سال گذشته انجام شد بیش از ۶۵ درصد افراد از تصمیمگیری مشارکتی در امور خانواده شامل زن و شوهر یا با فرزندان دفاع میکنند و مخالف پدرسالاری محض هستند چه برسد به اینکه برای پدربزرگ چنین حقی را قائل شوند. به طور کلی و در حال حاضر روابط خانوادگی و نقشهای اعضای خانواده چون گذشته تعریف نمیشود. اکنون زنان خانواده از سطح تحصیلات بسیار بالاتری نسبت به پدران شوهران خود برخوردارند. پدرانی که از نسل قبل هستند و معمولا سواد پایینی دارند. اینها اجازه نمیدهند که تربیت فرزندان به دست پدربزرگانی بیفتد که برای استفاده از حقوق بازنشستگی و سایر امکانات دنبال حضانت نوهها هستند.
آقای رییسجمهور که هفته پیش به قم رفتند باید مطالبات روشنی از طرف مردم را طرح میکردند. شما نمیتوانید در برابر این قانون بیتفاوت باشید. قانون مدنی و همه قوانین مشابه از جمله قانون خانواده باید مطابق شرایط زمان و مکان اجتهاد و بهروز شود. قاعده منطقی هر کس غنیمت میبرد باید غرامت هم بدهد. این قاعده در گذشته درباره حق حضانت جد پدری صدق میکرد ولی اکنون مادران هستند که غرامت میدهند و نباید آنان را از حق حضانت محروم کرد. انجام این تغییرات بسیار ساده است. انجامش مهمتر و سادهتر از مطالباتی که دیگران از دولت طرح میکنند. حکومت باید به اصلاح قوانین بپردازد نه اینکه نمایندگانش پشت درهای بسته و غیرعلنی برای پوشش زنان قانون بنویسند. نتیجه چنین قوانینی همین واکنشهایی است که در جامعه میبینیم. به طور قطع تعدادی از پدربزرگان بر اساس اخلاق و خیرخواهی از حق حضانت خود میگذرند ولی این کافی نیست. حقوق مادران و زنان را نباید به اخلاق این و آن گره زد. باید حقوق زنان را با وضعیت جدید جامعه و نقش آفرینی زنان متناسب کرد.
باید از مسوولان کشور پرسید اگر دختران منسوب به خودشان دچار چنین وضعی شوند، آیا رضایت میدهند که نوه را از دخترشان بگیرند و به حضانت پدربزرگی که اغلب دور از فضای خانواده است، داده شود؟ آیا با چنین قوانینی میخواهیم فرزندآوری را ترویج کنیم؟ یکی از دلایلی که زنان طبقه متوسط و تحصیلکرده از ازدواج و فرزندآوری گریزان هستند وجود قوانین ناسازگار با واقعیت نقش زنان در جامعه جدید است.
منبع:
وزیر اقتصاد گفت: مسائل مطرح شده در شورای گفتگو نباید موضوعات جزئی و صنفی باشد، باید به مسائل کلان بپردازیم که در توسعه کشور نقش داشته باشد.
به گزارش صدای بورس، عبدالناصر همتی در شورای گفتگوی دولت و بخش خصوصی درخصوص مشکلاتی که برای صادرکنندگان قیر ایجاد شده است، گفت: در رابطه با این موضوع سه مرتبه با رئیس بانک مرکزی صحبت کردهام و ایشان گفتند که حل میشود.
همتی افزود: نرخ ارز باید توافقی و یکسان شود اما تا بانک مرکزی با توجه به شرایط موجود این کار را انجام دهد یک مقدار زمان میبرد. این موضوع اتفاق خواهد افتاد و سیاست دولت هم همین است اما تا آن موقع مشکل صادرکنندگان قیر را باید جمع بندی کنیم و به هیات دولت ببریم.
اطمینان خاطر وزیر اقتصاد به فعالین اقتصادی و سرمایه گذاران مناطق آزاد ایران
وی همچنین گفت: مسائل مطرح شده در شورای گفتوگو نباید موضوعات جزئی و صنفی باشد، باید به مسائل کلان بپردازیم که در توسعه کشور نقش داشته باشد، این موضوع مورد تاکید رئیس جمهور نیز است که باید بخش خصوصی در مسائل مهم مانند توسعه و دور زدن تحریم به دولت کمک کند.
وزیر اقتصاد گفت: باید اولویتهای مهم مانند بحث پنل های خورشیدی و موارد مرتبط در دستور کار این شورا قرار بگیرد.
منبع:
رئیس سازمان بورس و اوراق بهادار گفت: اگر موضوع مجوز رمز ارزها به رسمیت شناخته شود صندوق ها میتوانند بیشتر شامل مقررات خاص شوند. اما در حال حاضر باید گفت قانون مشخصی وجود ندارد.
حجت الله صیدی در گفتوگو با «صدای بورس»، در رابطه با فعالیت زیر زمینی صندوق های ارز دیجیتال و بحث نظارت بر آن ها گفت: سازمان بورس و اوراق بهادار نظارت های وابسطه به بازار سرمایه را انجام میدهد، اما بحث رمز ارزها در اختیار بانک مرکزی است.
وی افزود: در کشور قوانین خاصی در حوزه رمز ارز وجود ندارد. بانک مرکزی در گذشته بخشنامه ای در راستای مجوز رمز ارزها منتشر کرد و خود به ارز دیجیتال بانک مرکزی یا همان CBDC پرداخت که پیشرفت هایی داشته است.
صیدی تاکید کرد: اگر موضوع مجوز رمز ارزها به رسمیت شناخته شود صندوق ها میتوانند بیشتر شامل مقررات خاص شوند. اما در حال حاضر باید گفت قانون مشخصی وجود ندارد.
رئیس سازمان بورس و اوراق بهادار در رابطه با پیگیری وام های اخذ شده در سازمان بورس گفت: مراجع قضایی اظهار کرده اند که این وام ها قانونی و رایج بوده است بنابراین بحث پس دادن وام اهمیت ندارد چون مقام قضایی آن را تایید کرده است.
منبع: