یا از بیم تکرار ماجرای افتتاح فرودگاه امام یا مسایل دیگر بلکه آن روزها بحث ماجرای پاکدشت و جنایات «بیجه» ورد زبانها بود و مردم این قدر درگیر موضوعات اقتصادی و معیشتی و نرخ سکه و دلار نبودند و به اتفاقات اجتماعی واکنش های بیشتری نشان میدادند. (قیمت سکه و دلار در ۲۰ سال قبل را اگر بگوییم و با امروز مقایسه کنیم دود از سر آدم بلند میشود و احتمالا قادر به خواندن ادامهٔ نوشته نخواهید بود! پس به اصل موضوع برمیگردیم):
تا قبل از مهر و طی بیش از یک سال جامعه از جنایت پشت جنایت در پاکدشت و کشف جسد کودکان بعد از تجاوز تکان خورده و افکار عمومی جریحه دار شده بود و احساس ناامنی می کرد چون قاتل هنوز دستگیر نشده بود تا این که اول مهرماه سال 83 جوانی به نام محمد بیجه به جرم قتل ۲۷ کودک و 3 بزرگسال و تجاوز جنسی به آنها دستگیر شد.
او کارگر کورهپزخانهای در پاکدشت بود که در روز عاشورای سال 81 اولین قربانی خود را که پسربچهای 9ساله بود ، پس از تجاوز به قتل رساند. ماجرای محمد بیجه بعد دو سال با دستگیری او خاتمه یافت و سرانجام در دادگاه کیفری شعبه 74 با صدور حکم اعدام، این پرونده جنجالی برای همیشه بسته شد. با این حال چون رییس جمهوری وقت بحث آمادگی برای استعفا به قصد ابراز همدلی را پیش کشید نام بیجه به عرصه سیاست هم تسری یافت.
هر چند همین که رییس جمهوری در واکنش به موضوعی اجتماعی سخن از استعفا یا آمادگی برای آن به میان آورده بود موجب شگفتی شد اما نه خشم محافظهکاران و دستگاههای قدرتِ خارج از دولت را برانگیخت و نه اصلاحطلبانِ خواستارِ واکنش خاتمی به تهدیدات و تضییقات از آن استقبال کردند زیرا آنان انتظار داشتند او ۸ ماه قبل و در اعتراض به رد صلاحیت گستردهٔ نمایندگان مجلس ششم برای انتخابات مجلس هفتم -دستکم در مقام تهدید- از استعفا میگفت نه به خاطر قتلهای زنجیرهای پاکدشت. خاتمی البته گفت برای «همدلی» حاضر به استعفاست و برخوردها در وزارت کشور و نیروی انتظامی را تأیید کرد.
این را در اواخر مهر ۱۳۸۳ و در یک نیمروز چهارشنبه گفت. عصر همان روز اما نشستی با موضوعی دیگر در محل انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران برپا بود (که از مرداد ۱۳۸۸ تا کنون ساختمان آن بسته و خود انجمن در محاق است). در آن نشست یکی از سخنرانان به طعنه پرسید: آیا در این سالها ( از ۷۶ به بعد) اتفاقاتی رخ نداده که واژهٔ استعفا به ذهن ایشان خطور کند یا دست کم تهدید به استعفا کنند؟!